کد مطلب:59736 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:341
امیرمؤ منان علی (علیه السلام) وقتی كه به ابن ملجم نگاه كرد فرمود:«یك تن در برابر یك تن[2] ، اگر من از دنیا رفتم ، او را همانگونه كه مرا كشته بكشید و اگر زنده ماندم ، خودم رأیم را درباره او اجرا می كنم». ابن ملجم لعنت خدا بر او گفت: من این شمشیر را به هزار درهم خریده ام و با هزار درهم زهر، آن را زهرآگین نموده ام ، اگر به من خیانت كند، خدا آن را دور سازد. او را از حضور امیرمؤ منان علی (علیه السلام) بیرون بردند. مردم از شدّت خشم گوشت بدن او را با دندانشان می گزیدند و به او می گفتند: «ای دشمن خدا! این چه كاری بود كه انجام دادی ؟ امّت محمّد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را درهم شكستی و بهترین انسانها را كشتی»، ولی ابن ملجم ساكت بود و سخنی نمی گفت ، او را زندانی كردند. سپس مردم به حضور امیرمؤ منان علی (علیه السلام) آمدند و عرض كردند:«ای امیرمؤ منان! درباره این دشمن خدا دستوری به ما بده ، او امت را به نابودی كشاند و دین را تباه ساخت». حضرت علی (علیه السلام) به مردم فرمود:«اگر زنده ماندم ، خودم می دانم كه با او چگونه رفتار كنم و اگر از دنیا رفتم با او همانند قاتل پیامبر رفتار كنید، او را بكشید و جسدش را با آتش بسوزانید».[3] . هنگامی كه حضرت علی (علیه السلام) به شهادت رسید و فرزندان و بستگانش ، از خاكسپاری بدن مطهّر آن حضرت فارغ شدند، امام حسن (علیه السلام) نشست و دستور داد تا ابن مجلم را به نزدش بیاورند، ابن ملجم را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند وقتی در برابر آن حضرت ایستاد، امام حسن به او فرمود:«ای دشمن خدا! امیرمؤ منان را كشتی و در دین مرتكب فساد بزرگ شدی»، سپس دستور داد گردنش را زدند. اُمّ هیثم ؛ دختر اسود نخعی درخواست كرد كه جسد ابن ملجم را به او بسپارند تا او سوزاندنش را به عهده بگیرد، امام حسن (علیه السلام) جسد ابن ملجم را به او سپرد و او آن جسد پلید را در آتش سوزاند. شاعر[4] ، درباره مهریّه قُطّام و قتل امیرمؤ منان علی (علیه السلام) چنین می گوید: فَلَمْ اَرَ مَهْرا ساقَهُ ذُوسَماحَةٍ ثَلاثَةُ آلافٍ وَعَبْدٍ وَقِینَةٍ وَلا مَهْرَ اَعْلی مِنْ عَلِی وَاِنْ غَلا یعنی: «تا كنون سخاوتمند و بخشنده ثروتمند و تهیدست را ندیده ام كه مهریّه ای همچون مهریّه قطام را بدهد، كه (عبارت است از) سه هزار درهم پول و غلام و كنیز و ضربت به علی (علیه السلام) با شمشیرهای بُرّان و هیچ مهریه ای هرچند گران باشد گرانتر از وجود علی (علیه السلام) نیست. و هیچ تروری مانند ترور ابن ملجم نمی باشد».
ابن ملجم در حال فرار بود، مردی از قبیله هَمْدان ، به او رسید قطیفه ای را كه در دست داشت به روی او انداخت و او را به زمین افكند و شمشیرش را از دستش گرفت و سپس او را نزد امیرمؤ منان علی (علیه السلام) آورد. ولی سوّمین همدست ضاربین (وردان بن مجالد) فرار كرد و در ازدحام جمعیت ناپدید شد.[1] .
كَمَهْرِ قُطامٍ مِنْ غَنِی وَمُعْدَمٍ
وَضَرْبِ عَلیّ بِالْحِسامِ الْمُصَمَّمِ
وَلا فَتْكَ اِلاّ دُونَ فَتْكِ ابْنِ مُلْجمٍ
نگارنده گوید: حضرت علی (علیه السلام) چنانكه در نهج البلاغه نامه 47 آمده از مثله (بریدن گوش و بینی و اعضاء) ابن ملجم نهی كرده و فرموده بر او یك ضربت بزنید تا در برابر ضربتی باشد، ولی در مورد سوزاندن جسد چنین فردی ، طبق بعضی از روایات ، حضرت علی (علیه السلام) به آن دستور داد (بحار، ج 42، ص 288).